فال با نیت

مجله آنلاین فال

فال با نیت

۲۳ بازديد

مانند بارقه ای از نور بر روی چهره مرگ مانند پیرمرد پرواز کرد.

“اوه، احساس خوبی دارم، ممنون. خیلی خوب بود کن که می توانستم دوباره زندگی کنم و بهتر زندگی کنم. اگر بچه ها می دیدند که قدیمی ها بهتر هستند، احتمالا بهتر می شدند، آه. پیرهای شما واقعی بوده اند. مردم – من آنها را درک می کنم.

“مادر، او بزرگوار بود. او آنچه را که درست بود به ما آموخت – و خودش آنها را ساخت.”

“من آنها را می بینم – خوب آنها پیش شما خواهند رفت – اما مراقب مردم و بچه های اینجا باشید – آنها برای شما بدی در سر دارند.”

گرلز غرغر کرد و آنته را تکان داد و دستش را تکان داد. “بیا، ما الان می رویم. بریتا آماده نیت فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.”

بچه ها، چه غریبه ها و چه آنهایی که اهل مزرعه بودند، رفتند. وقتی می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استند بایستند تا به گالسپیرا شب بخیر بگویند، گرلز آنها را با خود کشید.

به حیاط عروسی رسیدند. درها باز بود و از گرما داخل دود بود. بسته های پر از مردم شمع بیرون پنجره دیده می شد. آنها برای دیدن عروس به دام افتادند.

درست زمانی که بچه ها رسیدند، او به روی پل آمد تا خودش را نشان دهد.
ساقدوش ها که گلوله هایی را روی عروس و داماد در کلیسا نگه داشته بودند، به دنبال او رفتند.
همسایه بود، عروس جوان، این مسلم و درست بود. او قد بلند و باشکوه بود و تاج طلا بر سر داشت. برگ های کوچک طلایی آن هنگام حرکت یا دست دادن و “تشکر” از تمام نقاط روستا می پیچید. طبق معمول، شیر برای فرنی برنج و چیزکیک آورده بودند. او، عروس، گل رز، گل رز در تاج گل دور سر و گلدسته از شانه تا کمر می پوشید. گل رز روی دامن ابریشمی مشکی، با مقنعه سفید و ارسی پهن و قرمز طلایی که تا لبه دامن می رسید.

او مهربان و ملایم به نظر می رسید. چشمانش به دنبال پیر و بچه های کوچکی و می گشت که قدرت و شهامتی برای جلو بردن نداشتند. او آنها را نزد خود صدا کرد، با آنها دست داد یا با آنها صحبت کرد.

“نه، این سه کودک که من آنها را نمی شناسم. آنها باید به اینجا می آمدند، بنابراین باید از آنها تشکر کنم. وقتی بچه های سرگردان در چنین روزی به دیدارشان می آیند، خوشحالی می کند.”

عروس از پله ها پایین رفت و آنته و خواهر و برادرش را با خود آورد. چیزی رنجور، فرسوده، و در عین حال درخشان و جسورانه در آنها وجود داشت که او را به سمت آنها کشاند. از این گذشته، آنها در اینجا نیز «محلی» بودند، همانطور که او دل در منطقه ای که می آمد، زمانی که به «پایین روستا» نقل مکان می کرد، جایی که شوهر جوانش اره ساز بود، بود.

او به بچه ها لبخند زد: «الان شما در عروسی هستید، آنقدر که می دانید.

“اگر اهل فرفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استموفجاله هستید، الان چند سالی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که نان پوست می خورید. اما امروز می خواهید بلغور برنج و نان مخمر با کره و گوشت بخورید و قهوه و قهوه بخورید. تا جایی که می توانید غوطه ور شوید.”

عروس آشپز را صدا کرد که روی پله های آبجو ایستاده بود. او توصیه کرد که بچه‌ها هنگام رفتن باید یک جعبه ناهار خوب همراه خود داشته باشند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.