فال پیشگویی فرزند

مجله آنلاین فال

فال پیشگویی فرزند

۲۶ بازديد

حالا از مسیر کج و پیچیده نیپا که بچه ها تازه پیموده بودند پایین رفت تا به رودخانه و جاده آنجا برسد. او در سورتمه کوچکش نشسته بود، با پوست گرگ، کلاهی کرکی، و چکمه های پوست گوزن شمالی که تا بالای زانوهایش می رسید. برف گیج‌انگیز زیاد او را آزار نمی‌داد، امیدوارم به زودی باد در کنارش باشد.

جنگلبان قصد داشت آنجا را ترک کند و عمر مسیری را که فقط لارکان، اسبش و خودش می‌دانست، به صورت مورب در عرض رودخانه، روبه‌روی خط الراس و به دهکده کلیسای بزرگی که در آن خانه داشت، برود.

درست زمانی که به وسط مارتال، که در انتهای دماغه ایستاده بود، جایی که جاده جلوتر می رفت و متوجه مسیرش شده بود، آمد، کوچولو فرار کرد و با هر دو پای جلویی با احتیاط از روی چیزی که در آن قرار مرگ داشت پرید. وسط جاده پر برف سپس اسب ایستاد، سرش را برگرداند و به صاحبش نگاه کرد.

جنگلبان به طرز وحشیانه ای از سورتمه بیرون دوید. زیر اسب خم شد.

خدای بهشت ​​این چه بود! کودکی تنها در چنین مهجوری، بدبخت عشق کوچکی با گونه های رنگ پریده و گریان، پیچیده شده در ژنده های مرد فقیر.

جنگلبان لحظه ای در حالی که کودک در آغوشش بود، ایستاد. بخواب، مرده بود!

نه، زندگی کرد – نفس کشید، شروع به فریاد زدن کرد ایتا تفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استا”. کودک گریه می کرد و جیغ می زد و از سرما می لرزید.

مرد جوان مات و مبهوت ایستاده بود. متاهل بود و خانه داشت. اما او هیچ عادت یا تجربه ای در مورد اینکه چگونه باید بچه های کوچک را گرفت، نداشت، زیرا خودش بچه ای نداشت یا تا به حال داشته فال جدید و آنلاین فرزند قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.

لارک طوری به نظر می رسید که گویی باید موضوع را بهتر می فهمید. سم های جلویش را در برف تراشید، به سرش زد و به فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استاد نگاه کرد. چه چیزی می تواند پاسور آسان تر از این باشد که کره کوچولوی انسانی را که او به تازگی با آن پایمال کرده بود، ببرد و با آن به خانه برود، جایی که بتواند گرما و مراقبت را دریافت کند.

گویا فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استاد بازی تفکر اسب را فهمیده بود، ناگهان وارد عمل شد. گردن کوچولوی جیغ را گرفت و داخل خز فرو کرد. اما با اکراه نسبتاً زیادی، زیرا جنگلبان مرد بسیار خوب و منظمی بود، از خاک و ژنده‌پوش می‌ترسید، و مهم‌تر از همه از بچه‌هایی که جیغ می‌کشند می‌ترسید. و این یک کودک نوپای بسیار جیغ و بسیار بی بند و بار بود.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.